یکشنبه ۰۵ دی ۰۰ ۱۲:۳۴ ۵ بازديد
چالش در بازسازی
صرف نظر از اینکه چه نوع بازسازی انجام می شود، چالش ها و سوالات تکراری وجود دارد.
ساختارهای اصلی اغلب فقط به طور ناقص مستند شده بودند، بنابراین قسمت های از دست رفته باید دوباره فکر شوند.
مصالح ساختمانی یا تکنیکهای ساختمانی که برای ساخت نسخه اصلی استفاده شدهاند به سختی یا اصلاً در دسترس نیستند یا از نظر مالی مقرون به صرفه نیستند. همین امر در مورد صنعتگرانی که هنوز (یا دوباره) بر تکنیک ها و مواد تاریخی تسلط دارند صدق می کند.
اصل با فضای مورد نیازی که استفاده جدید از ساختمان ایجاد می کند مطابقت ندارد. داخل ساختمان بازسازی و تقسیم بندی خواهد شد.
ماکت الزامات ایمنی استاتیک امروزی را برآورده نمی کند، بنابراین باید ساختار را تغییر دهید.
اصل یا ماکت با همان ساختار داخلی با مقررات ایمنی قانونی، مانند حفاظت در برابر آتش یا مسیرهای فرار مطابقت ندارد.
اصل یا ماکت الزامات قانونی امروزی را برآورده نمی کند اگر دقیقاً اجرا شود، نسخه اصلی دیگر نیازهای رفاهی امروزی (تهویه مطبوع، مهندسی برق، تاسیسات بهداشتی) را برآورده نمیکند، بنابراین طرح اصلی مطابق با آن اقتباس شده است.
دلایل موافقان و مخالفان بازسازی از پایان جنگ جهانی دوم، بازسازی ساختمانها به ویژه در شهرهایی که در اثر جنگ ویران شدهاند، موضوع بحث و مناقشه بوده است.
در بحث عمومی در مورد بازسازی بیشتر فرض می شود که معماری تاریخی یا تاریخی توسط شهروندان عادی جذاب تر از معماری معاصر تلقی می شود. از دست دادن "قدیمی زیبا" به عنوان یک کاهش زیبایی شناختی تلقی می شود، شکاف های ساختمانی ایجاد شده و ضعیف بسته شده به لحاظ تاریخی به عنوان یک "نقص دائمی در منظر شهری" تجربه می شود.
اهمیت بازسازی ساختمان اغلب در میان معماران و حافظان بحث برانگیز است. انگیزه ها و ارزش های مختلفی وجود دارد. به طور کلی، مسئله بازسازی مکانهای شهری برجسته در بافت منظر شهری به طور قابلتوجهی نسبت به ساختمانهای دورافتاده یا در فضای باز، برای مثال با بازسازیهای تجربی یا آموزشی، مستعد درگیری است.
بسیاری از بازسازی ها ساختمان های جدید با طراحی نمای تاریخی، اما تکنولوژی ساخت و ساز مدرن و با کاربری های کاملا جدید هستند. بافت اصلی ساختمان اغلب به سختی حفظ می شود و معماران به طور خاص با این رویکرد مخالفت می کنند و می گویند که صرفاً یک تصور تاریخی ایجاد می کند تا برای گروه خاصی از خریداران جذاب باشد.
با این حال، نمونه های برجسته ای از بازسازی هایی با ماده اصلی گم شده نیز وجود دارد. بازسازی شهر قدیمی ورشو کاملاً ویران شده حتی در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز بازسازی است. ساختمانهای بازسازیشده عموماً توسط کسانی که با آنها ناآشنا هستند، چنین درک نمیشوند، که باعث میشود منظره شهر در چشم بیننده جذابتر شود. حتی در آگاهی ساکنان، واقعیت بازسازی یک ساختمان بیشتر پس از مدتی فراموش می شود، ساختمان ها دوباره به عنوان بخشی ارگانیک از محیط خود تلقی می شوند. میل به ماده اصلی، که معمولاً توسط محافظان آثار تاریخی مطرح می شود، در بسیاری از ساختمان های قدیمی نیز قابل برآورده نیست. یکی از پارادوکس تسئوس صحبت می کند.
اسپولیای خود معماری که پس از تخریب یا پس از تخریب بازیابی شده است، همچنین می تواند به عنوان استدلالی برای بازسازی عمل کند. با قرار دادن آن در ساختمان بازسازی شده، می توان اثر اولیه آن را دوباره تجربه کرد، اما اغلب این امکان وجود ندارد (آسیب بیش از حد، خطر هوازدگی و غیره). مواردی مانند شهر قدیمی ورشو یا Dresden Frauen*******che، که در آن هر سنگی که از آوار حفظ و بازیابی شده بود دوباره در محل اصلی خود نصب شد، به دلیل هزینه های فنی و مالی بسیار استثنایی نادر هستند.
یک سوال اساسی در حفاظت از بنای تاریخی امروز، موضوع ماده اصلی است. این فقط به مصالح ساخته شده در زمان ساخت اشاره نمی کند، بلکه به لایه های مختلف بعدی نیز اشاره دارد که شاهدی بر زمان خود هستند. در حفظ آثار تاریخی، این لایهها همراه با ماهیت دوره بنا، در صورتی که بر اساس ارزیابی هنری-تاریخی ارزش داشته باشند، دارای ارزش محسوب میشوند. رویه تاریخ معماری و هنر تا آنجا پیش میرود که نسخه خاصی از یک شی را «اصل» تلقی نمیکند، نه نسخه اول، نه باشکوهترین یا محبوبترین نسخه در آن زمان، و نه آخرین نسخهای که به یادگار مانده است. . اگر قرار باشد یک شی به حالت قبلی ردیابی شود، هیچ توجیهی برای تصمیم گیری در مورد کدام یک وجود نخواهد داشت. در مقایسه با این مفهوم خاص از جوهر، بازسازی هرگز پیچیدگی تاریخی و همچنین تاریخ اصل را ندارد.
با بازسازی یک وضعیت تاریخی (ایده آل)، امری اجتناب ناپذیر است. اصالت یک بنای تاریخی یا خرابه احتمالاً آسیب دیده از بین رفته است. یک ساختمان جدید مدل شده به دلیل تغییر جفت هرگز با مدل خود مطابقت ندارد
ریال و تکنیک های ساخت، حتی اگر به اصل بسیار وفادار باشد. به عنوان یک سند تاریخی، آنچه از بین رفته است در هر صورت از بین می رود و جایگزینی آن سند جدیدی را تشکیل می دهد. با منشور ونیز در سال 1964، یک دستورالعمل مرکزی و بین المللی به رسمیت شناخته شده برای برخورد با بافت اصلی ساختمان برای حفظ بناهای تاریخی ایجاد شد. این مهم ترین متن حفاظت از بناهای تاریخی قرن بیستم است و ارزش ها و رویه های مرکزی را برای حفاظت و مرمت بناها تعریف می کند.
از دست دادن میراث معماری توسط بسیاری از شهروندان در درجه اول به عنوان از دست دادن کیفیت زندگی تلقی می شود. و به برخی از ساختمانها معنای ایده آلی داده می شود که فراتر از جوهر خالص است. برخی از ساختمانهای گمشده به عنوان تعریفکننده هویت یک مکان تلقی میشوند، ساکنان این ساختمانها را بخشی ضروری از شهر خود میدانند. از سوی دیگر، معماران و محافظان معمولاً اعتراض می کنند که یک ساختمان بازسازی شده همیشه جنبه معماری پس زمینه دارد و دیگر هرگز به ارزش فرهنگی و ایده آل اصلی دست نمی یابد - جنبه ای از "صداقت" که توسط طرفداران بازسازی به عنوان جنبه ثانویه تلقی می شود. . مخالفان بازسازی نیز اغلب اشاره می کنند که بازسازی می تواند به تغییر شکل گذشته کمک کند. در هر صورت، ساختمان های برجسته معمولاً دارای ویژگی نمادین بالایی هستند. تخریب آنها این محتوای نمادین را افزایش می دهد. پیش بینی چگونگی انتقال این امر به بازسازی دشوار است.
منتقدان بازسازی از حرفه معماری و حرفههای مرتبط تصور میکنند که طراحی شهری مدرن و معماری معاصر بیانگر هویت اجتماعی است که به طور مداوم در حال توسعه است. بر این اساس، برای یک جامعه مهم است که معماری خود را که شرایط زندگی و نیازهای آن را برآورده می کند و بیان آن از طریق پروژه های ساختمانی است، حفظ کند و از سوی دیگر، معماری قدیمی را بازآفرینی نکند. این اجماع در مورد آنچه معاصر است توسط طرفداران بازسازی مورد تردید قرار می گیرد. از نظر فرهنگی و تاریخی، منتقدان بازسازی را پدیدهای در قرن 19 و 20 میدانند که به ندرت هیچ الگوی در تاریخ داشته و اکنون منسوخ شده است. بنابر این بازسازی از نظر تاریخی تنها تا حدی محدود می تواند مشروعیت یابد. از سوی دیگر، اصطلاح منظر شهری - به عنوان یک واحد معماری فراتر از هر ساختمان - تنها در دوره مدرنیته وارد میدان دید معماری شد. طرفداران بازسازی، از سوی دیگر، ترس کمی از تماس با مفاهیم معماری هماهنگ قرن 19 دارند و همچنین به محبوبیت پایدار گنبدهایی اشاره می کنند که طبق اصولی که امروزه مجاز نیستند، «سپس تکمیل شدند». با این حال، دقیقاً دسترسی آزاد به زبان رسمی تمام ادوار پیشین است که یکی از ویژگی های اساسی تاریخ گرایی در پست مدرنیسم به شمار می رود. به تعبیری دیگر، بازسازی نیاز به پاسخگویی به نیازهای زمانه را برآورده میکند و از این نظر بیانگر فعالیت ساختمانی معاصر است. نمی توان گفت که دوره های تاریخی بعدی چگونه در مورد فاز معاصر معماری و ویژگی های آن قضاوت خواهند کرد.
برای معماران اغلب مطلوب نیست که به جای ایجاد چیزی جدید، ماکت ایجاد کنند. از این نظر، هر ساختمان جدید از نظر تاریخی دقیق تر است، زیرا اشیاء تخریب شده بیانی از زمان خود بودند. از یک سو، "ایده ساختمان" کار واقعی یک معمار است و بازسازی به این معنا نشان دهنده قدردانی است. از سوی دیگر، هر معمار به نوعی با تاریخچه سایت ساختمان کار می کند. این اشاره به ساختمان های قبلی را باید به عنوان یک قدردانی دانست، حتی اگر در تضاد صریح باشد. راه حل های ساختمانی توسط معماران تاریخی با یک پروژه جدید رقابت می کند. سوال اساسی که باقی می ماند این است که چرا باید دوباره به جای یک ساختمان جدید چیزی ایجاد شود.
نمونههای برجسته انفرادی از پروژهها و اجراهای بازسازی نشان میدهد که معماری عاملی در عموم مردم است که هنوز میتواند به همان اندازه که از تاریخ معماری شناخته شده در همه زمانها قطبی شود. از منظر جهانی، کل بحث در مورد جوانب مثبت و منفی بازسازی مشکلی است که ریشه در حساسیت های اروپا محور دارد. فرهنگهای دیگر، هم منطقه انگلیسی-آمریکایی و هم در آسیا، با این موضوع به گونهای متفاوت برخورد میکنند: بازسازی منظم و کامل یک معبد بودایی بخشی از سنت قرنها در معماری آسیایی است، مفهوم اروپایی «وفادار به اصل» نمایشنامه در این فرهنگ که همه چیز در هسته فلسفی آن به عنوان پوسته بی ارزش تلقی می شود، تا امروز نقشی فرعی دارد. زیارتگاههای 2000 ساله Ise-jingū-ژاپن هر 20 سال یکبار با همان نقشههای چوبی بازسازی میشوند. برای مثال، در چین، در حالی که کل شهرها و مراکز شهر تاریخی قربانی پروژههای برنامهریزی شهری و اقتصادی بزرگ میشوند.
صرف نظر از اینکه چه نوع بازسازی انجام می شود، چالش ها و سوالات تکراری وجود دارد.
ساختارهای اصلی اغلب فقط به طور ناقص مستند شده بودند، بنابراین قسمت های از دست رفته باید دوباره فکر شوند.
مصالح ساختمانی یا تکنیکهای ساختمانی که برای ساخت نسخه اصلی استفاده شدهاند به سختی یا اصلاً در دسترس نیستند یا از نظر مالی مقرون به صرفه نیستند. همین امر در مورد صنعتگرانی که هنوز (یا دوباره) بر تکنیک ها و مواد تاریخی تسلط دارند صدق می کند.
اصل با فضای مورد نیازی که استفاده جدید از ساختمان ایجاد می کند مطابقت ندارد. داخل ساختمان بازسازی و تقسیم بندی خواهد شد.
ماکت الزامات ایمنی استاتیک امروزی را برآورده نمی کند، بنابراین باید ساختار را تغییر دهید.
اصل یا ماکت با همان ساختار داخلی با مقررات ایمنی قانونی، مانند حفاظت در برابر آتش یا مسیرهای فرار مطابقت ندارد.
اصل یا ماکت الزامات قانونی امروزی را برآورده نمی کند اگر دقیقاً اجرا شود، نسخه اصلی دیگر نیازهای رفاهی امروزی (تهویه مطبوع، مهندسی برق، تاسیسات بهداشتی) را برآورده نمیکند، بنابراین طرح اصلی مطابق با آن اقتباس شده است.
دلایل موافقان و مخالفان بازسازی از پایان جنگ جهانی دوم، بازسازی ساختمانها به ویژه در شهرهایی که در اثر جنگ ویران شدهاند، موضوع بحث و مناقشه بوده است.
در بحث عمومی در مورد بازسازی بیشتر فرض می شود که معماری تاریخی یا تاریخی توسط شهروندان عادی جذاب تر از معماری معاصر تلقی می شود. از دست دادن "قدیمی زیبا" به عنوان یک کاهش زیبایی شناختی تلقی می شود، شکاف های ساختمانی ایجاد شده و ضعیف بسته شده به لحاظ تاریخی به عنوان یک "نقص دائمی در منظر شهری" تجربه می شود.
اهمیت بازسازی ساختمان اغلب در میان معماران و حافظان بحث برانگیز است. انگیزه ها و ارزش های مختلفی وجود دارد. به طور کلی، مسئله بازسازی مکانهای شهری برجسته در بافت منظر شهری به طور قابلتوجهی نسبت به ساختمانهای دورافتاده یا در فضای باز، برای مثال با بازسازیهای تجربی یا آموزشی، مستعد درگیری است.
بسیاری از بازسازی ها ساختمان های جدید با طراحی نمای تاریخی، اما تکنولوژی ساخت و ساز مدرن و با کاربری های کاملا جدید هستند. بافت اصلی ساختمان اغلب به سختی حفظ می شود و معماران به طور خاص با این رویکرد مخالفت می کنند و می گویند که صرفاً یک تصور تاریخی ایجاد می کند تا برای گروه خاصی از خریداران جذاب باشد.
با این حال، نمونه های برجسته ای از بازسازی هایی با ماده اصلی گم شده نیز وجود دارد. بازسازی شهر قدیمی ورشو کاملاً ویران شده حتی در فهرست میراث جهانی یونسکو نیز بازسازی است. ساختمانهای بازسازیشده عموماً توسط کسانی که با آنها ناآشنا هستند، چنین درک نمیشوند، که باعث میشود منظره شهر در چشم بیننده جذابتر شود. حتی در آگاهی ساکنان، واقعیت بازسازی یک ساختمان بیشتر پس از مدتی فراموش می شود، ساختمان ها دوباره به عنوان بخشی ارگانیک از محیط خود تلقی می شوند. میل به ماده اصلی، که معمولاً توسط محافظان آثار تاریخی مطرح می شود، در بسیاری از ساختمان های قدیمی نیز قابل برآورده نیست. یکی از پارادوکس تسئوس صحبت می کند.
اسپولیای خود معماری که پس از تخریب یا پس از تخریب بازیابی شده است، همچنین می تواند به عنوان استدلالی برای بازسازی عمل کند. با قرار دادن آن در ساختمان بازسازی شده، می توان اثر اولیه آن را دوباره تجربه کرد، اما اغلب این امکان وجود ندارد (آسیب بیش از حد، خطر هوازدگی و غیره). مواردی مانند شهر قدیمی ورشو یا Dresden Frauen*******che، که در آن هر سنگی که از آوار حفظ و بازیابی شده بود دوباره در محل اصلی خود نصب شد، به دلیل هزینه های فنی و مالی بسیار استثنایی نادر هستند.
یک سوال اساسی در حفاظت از بنای تاریخی امروز، موضوع ماده اصلی است. این فقط به مصالح ساخته شده در زمان ساخت اشاره نمی کند، بلکه به لایه های مختلف بعدی نیز اشاره دارد که شاهدی بر زمان خود هستند. در حفظ آثار تاریخی، این لایهها همراه با ماهیت دوره بنا، در صورتی که بر اساس ارزیابی هنری-تاریخی ارزش داشته باشند، دارای ارزش محسوب میشوند. رویه تاریخ معماری و هنر تا آنجا پیش میرود که نسخه خاصی از یک شی را «اصل» تلقی نمیکند، نه نسخه اول، نه باشکوهترین یا محبوبترین نسخه در آن زمان، و نه آخرین نسخهای که به یادگار مانده است. . اگر قرار باشد یک شی به حالت قبلی ردیابی شود، هیچ توجیهی برای تصمیم گیری در مورد کدام یک وجود نخواهد داشت. در مقایسه با این مفهوم خاص از جوهر، بازسازی هرگز پیچیدگی تاریخی و همچنین تاریخ اصل را ندارد.
با بازسازی یک وضعیت تاریخی (ایده آل)، امری اجتناب ناپذیر است. اصالت یک بنای تاریخی یا خرابه احتمالاً آسیب دیده از بین رفته است. یک ساختمان جدید مدل شده به دلیل تغییر جفت هرگز با مدل خود مطابقت ندارد
ریال و تکنیک های ساخت، حتی اگر به اصل بسیار وفادار باشد. به عنوان یک سند تاریخی، آنچه از بین رفته است در هر صورت از بین می رود و جایگزینی آن سند جدیدی را تشکیل می دهد. با منشور ونیز در سال 1964، یک دستورالعمل مرکزی و بین المللی به رسمیت شناخته شده برای برخورد با بافت اصلی ساختمان برای حفظ بناهای تاریخی ایجاد شد. این مهم ترین متن حفاظت از بناهای تاریخی قرن بیستم است و ارزش ها و رویه های مرکزی را برای حفاظت و مرمت بناها تعریف می کند.
از دست دادن میراث معماری توسط بسیاری از شهروندان در درجه اول به عنوان از دست دادن کیفیت زندگی تلقی می شود. و به برخی از ساختمانها معنای ایده آلی داده می شود که فراتر از جوهر خالص است. برخی از ساختمانهای گمشده به عنوان تعریفکننده هویت یک مکان تلقی میشوند، ساکنان این ساختمانها را بخشی ضروری از شهر خود میدانند. از سوی دیگر، معماران و محافظان معمولاً اعتراض می کنند که یک ساختمان بازسازی شده همیشه جنبه معماری پس زمینه دارد و دیگر هرگز به ارزش فرهنگی و ایده آل اصلی دست نمی یابد - جنبه ای از "صداقت" که توسط طرفداران بازسازی به عنوان جنبه ثانویه تلقی می شود. . مخالفان بازسازی نیز اغلب اشاره می کنند که بازسازی می تواند به تغییر شکل گذشته کمک کند. در هر صورت، ساختمان های برجسته معمولاً دارای ویژگی نمادین بالایی هستند. تخریب آنها این محتوای نمادین را افزایش می دهد. پیش بینی چگونگی انتقال این امر به بازسازی دشوار است.
منتقدان بازسازی از حرفه معماری و حرفههای مرتبط تصور میکنند که طراحی شهری مدرن و معماری معاصر بیانگر هویت اجتماعی است که به طور مداوم در حال توسعه است. بر این اساس، برای یک جامعه مهم است که معماری خود را که شرایط زندگی و نیازهای آن را برآورده می کند و بیان آن از طریق پروژه های ساختمانی است، حفظ کند و از سوی دیگر، معماری قدیمی را بازآفرینی نکند. این اجماع در مورد آنچه معاصر است توسط طرفداران بازسازی مورد تردید قرار می گیرد. از نظر فرهنگی و تاریخی، منتقدان بازسازی را پدیدهای در قرن 19 و 20 میدانند که به ندرت هیچ الگوی در تاریخ داشته و اکنون منسوخ شده است. بنابر این بازسازی از نظر تاریخی تنها تا حدی محدود می تواند مشروعیت یابد. از سوی دیگر، اصطلاح منظر شهری - به عنوان یک واحد معماری فراتر از هر ساختمان - تنها در دوره مدرنیته وارد میدان دید معماری شد. طرفداران بازسازی، از سوی دیگر، ترس کمی از تماس با مفاهیم معماری هماهنگ قرن 19 دارند و همچنین به محبوبیت پایدار گنبدهایی اشاره می کنند که طبق اصولی که امروزه مجاز نیستند، «سپس تکمیل شدند». با این حال، دقیقاً دسترسی آزاد به زبان رسمی تمام ادوار پیشین است که یکی از ویژگی های اساسی تاریخ گرایی در پست مدرنیسم به شمار می رود. به تعبیری دیگر، بازسازی نیاز به پاسخگویی به نیازهای زمانه را برآورده میکند و از این نظر بیانگر فعالیت ساختمانی معاصر است. نمی توان گفت که دوره های تاریخی بعدی چگونه در مورد فاز معاصر معماری و ویژگی های آن قضاوت خواهند کرد.
برای معماران اغلب مطلوب نیست که به جای ایجاد چیزی جدید، ماکت ایجاد کنند. از این نظر، هر ساختمان جدید از نظر تاریخی دقیق تر است، زیرا اشیاء تخریب شده بیانی از زمان خود بودند. از یک سو، "ایده ساختمان" کار واقعی یک معمار است و بازسازی به این معنا نشان دهنده قدردانی است. از سوی دیگر، هر معمار به نوعی با تاریخچه سایت ساختمان کار می کند. این اشاره به ساختمان های قبلی را باید به عنوان یک قدردانی دانست، حتی اگر در تضاد صریح باشد. راه حل های ساختمانی توسط معماران تاریخی با یک پروژه جدید رقابت می کند. سوال اساسی که باقی می ماند این است که چرا باید دوباره به جای یک ساختمان جدید چیزی ایجاد شود.
نمونههای برجسته انفرادی از پروژهها و اجراهای بازسازی نشان میدهد که معماری عاملی در عموم مردم است که هنوز میتواند به همان اندازه که از تاریخ معماری شناخته شده در همه زمانها قطبی شود. از منظر جهانی، کل بحث در مورد جوانب مثبت و منفی بازسازی مشکلی است که ریشه در حساسیت های اروپا محور دارد. فرهنگهای دیگر، هم منطقه انگلیسی-آمریکایی و هم در آسیا، با این موضوع به گونهای متفاوت برخورد میکنند: بازسازی منظم و کامل یک معبد بودایی بخشی از سنت قرنها در معماری آسیایی است، مفهوم اروپایی «وفادار به اصل» نمایشنامه در این فرهنگ که همه چیز در هسته فلسفی آن به عنوان پوسته بی ارزش تلقی می شود، تا امروز نقشی فرعی دارد. زیارتگاههای 2000 ساله Ise-jingū-ژاپن هر 20 سال یکبار با همان نقشههای چوبی بازسازی میشوند. برای مثال، در چین، در حالی که کل شهرها و مراکز شهر تاریخی قربانی پروژههای برنامهریزی شهری و اقتصادی بزرگ میشوند.
- ۰ ۰
- ۰ نظر